خوش آمديد ميهمان
عضو شوید
عضویت سریع
شمابیشترکدام رادوس دارید؟
آوای دلتنگی
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
از چه با من نشوی یار چه میپرهیزی
یار شو با من بیمار چه میپرهیزی
چیست مانع ز من زار چه میپرهیزی
بگشا لعل شکر بار چه میپرهیزی
......................................................
سوالهای زیادی تو ذهنم بی جواب میمونند و هیچوقت جوابی براشون پیدا نمیکنم
چرا ما انسانها خیلی وقتها فکر میکنیم عاشقیم و رسم عاشقیت رو بلدیم
اصلا معنای عشق رو واقعا میدونیم
ایا عاشق بودن مدت و زمان داره و تاریخ انقضا داره
مگه میشه عاشق بشی و بعد از حتی سالها از عشق فارغ بشی
حالا فرقی نمیکنه این عشق به فرزند باشه یا به همسر یا پدر و مادر و طبیعت و غیره
البته عشق اگر به معنای واقعی بوجود بیاد به این راحتی تکراری و عادت نمیشه
چرا باید وقتی دو جوون با هم پیمان زناشویی میبندند بعد از مدتی این پیمان عادی بشه
و فقط در مقابل هم انجام وظیفه کنند و طرفی طرف مقابل رو یا تحمل کنه یا مجبور به
تحمل کردنش کنه.....ایا این اسمش عشقه ....نه به نظر من معنای عشق واقعی
تازه بعد از قدمتش بیشتر با معنی میشه و معنای خودش رو نشون میده و جایگاه
خودش رو محکمتر میکنه.....عاشقم واقعا عاشقم...عاشق همسرزحمتکشم که
پدری فدا کار بوده ....فرزند نمونه ای برای پدر و مادرش بوده.....همسایه و همکار و
فامیل نمونه و خیر خواهی بوده .....و هیچ چیزی رو اول برای خودش نخواسته .....
اما طی این همه سال که با هم عهد و پیمانی بستیم و یار هم شدیم....
در مواقعی که انتظار همراهیشو در لحظات سخت بیماری و بستری شدن
در بیمارستان داشتم همراهم نبوده فقط فکر میکنه باید مخارج دارو و درمان و
بیمارستان رو پرداخت کنه .....یا گاهی بپرسه چته؟ امشب تو اون تونل سفید و
سرد ام ای ار وقتی بی حرکت خوابیده بودم برای چندمین بار....چنان احساس غم
و تنهایی سراغم اومده بود که نتونستم جلوی اشکهامو بگیرم و نه از درد بلکه از تنهایی
دلم به حال خودم سوخت .....نمیدونم شاید انتظارم خیلی زیاده و پر توقع هستم ....
اما ایا خدایی نکرده اگر جای من با همسرم عوض میشد و او دچار چند سکته متوالی
طی چند ماه شده بود ایا من هرگز او رو تنها راهی بیمارستان میکردم .....مطمئنم که نه ...
هرگز .....ایا پول جای محبت و همدردی رو میتونه بگیره .... ای کاش به قول جناب کاووسی
که در مطلبی نوشته بودند به عنوان درد های فانتومی .....گاهی این دردهای فانتومی سراغ
انسانهای سالم و غیر معلول هم میومد تا تلنگری بر وجدان انسانها باشه ..
پی نوشت....میگن این نیز بگذرد خوبه که میگذره هر چند سخت اما میگذره
اخر نوشت.....مطلبم طولانیه انتظار خوندن و زحمت دوستان رو ندارم
اما تا ننویسم اروم نمیشم ....شاید اصلا نوشتنش هم درست نباشه اما
نوشتم دیگه
کد را وارد نمایید: